دلم می خواهد فریاد بزنم ، درست وسط حرفهایت . از باز کردن کلاف پر گره افکارت خسته شده ام . می دانم آخرش همیشه به یک < بی خیال ... > اکتفا میکنم ، نفرت انگیز است ...
.
.
.
سیما میگوید : < غیبت نکنید ، مشاوره باید کنترل شده باشد ... >
.
.
.
فریاد زدم ... بالاخره فریاد زدم .
اما میترسم برگردم جوابت را بخوانم . چقدر طول کشید .........
گیج شده ای ، نه ؟ باز نفهمیدی ... باز داد زدم و نشنیدی .....
نه ، زنگ هم نزن . تمامش کن ... همین امروز ، همین الان .
باور کن دیگر نمیتوانم ادامه بدهم.
خسته تر از آنم که دلداریت بدهم.
فقط خداحافظ.
ds
بی خیال