می خواهم از نو شروع کنم، شاید هفته ای دو سه بار از نو متولد می شوم این روزها !

دلتنگ شده ام برای  خیلی چیزها ، زمان آن هم خواهد رسید که دلتنگیهایم مرهمی گذاشته شود بی شک ، برای همین خیلی فکرشان را نمی کنم ، حتی اگر آن دلتنگی آغوش سولماز باشد که از میان خنده های شادمان ناگزیر می شود  ...

فردا تولد نادی است ، تولد من نیز هم ...

تولدمان مبارک 

امروز که روز خوبی است سارا به تو سلام میکند ....

صبح که آفتابی بود، سارا به تو نگاه  کرد ... به آسمانت که آبی بود و به کوههای بلندت که کلاهی از ابر بر سر داشتند ....

امروز سارا دانست آنچه را باید میدانست ....

امروز که روز خوبی است سارا از تو سپاسگذار است ....