دلم برایت تنگ شده است ، دوست داشتم میدیدمت ، جایی غیر از آن کافی شاپ لعنتی ! دلم می خواست با تو حرف میزدم ، دربارهء همه چیز ، جنس دلتنگیم ، دیوانگی خنده هایم ، و حتی کار تازه ام ، که سبز میدانمش ، رنگ روییدن ... اما نه ، تو نه ، دلم نمی آید کسی آن حرفهای زننده را از روی حسادت به تو بزند ، دلم نمی خواهد دیگر جرات دلتنگ شدن پیدا نکنم ...
موفق باشی عزیزم سارای گلم مطالبت فوق العاده زیبا و احساسی بود و من عاشقه احساسات هستم سارا جون دوست دارم باهات دوست بشم قربونت برم من کله وبلاگتو از اول تا آخر مطالعه کردم و لذت بردم احسنت